ss501_story

سلام به گوگولی های خودم....خوب چون من خیلی فرد اکتیوی هستم یه دست برای من بزنیدمرسی خیلی ممنون از کف قشنگتون خوب از شوخی و این حرفا بگزریم یه نکته ای رو بگم شخصیت های خیلی جدیدی میان تو داستان که همشون اسم اعضا گروه snsd,2pm,fx هستن چون اصلا وقت نداشتم که برم اسمای کره ای پیدا کنم خوب دیگه زیاد حرفیدم برید ادامه.

بفرمایید ادامه مطلب:


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:59 توسط kiana| |

سلام به چینگو یای خودم چطورید؟منم خوبم ... من این قسمت با کمک ارش نوشتم دادشمه(یعنی این قسمت اون نوشته من گفتم اون تایپ کرده همون سارینا نویسنده جدیدمون ارشه دادشم)خوب دیگه زیاد حرف نمیزنم شما ها برید ادامه قسمت بعد رو بخونید

با تشکر از هیونگ خودم

بفرمایید ادامه


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:57 توسط kiana| |

سلام ... من برگشتم با تشکر از کیانا و حرفاش که باعث شد واقعا متقاعد بشم من برگشتم امیدوارم که واقعا این دفعه دیگعه هیچ دعوایی نشه وبی که من درست کردم حذف نمیشه و من تو اون داستانم رو هم میزارم از این وب هم هر کس خواست بهم بگه که اونجا نویسندش کنم...خوب دیگه در اخر یه معذرت خواهی از سمیرا میکنم کارم اشتباه بود باید پشت تلفن حرفامون میزدیم و دعوا رو به وب نمیکشیدیم ...متاسفم حرفام خیلی زننده بود ...واقعا متاسفم...خوب دیگه زیاد حرفیدم برید ادامه....

 

بفرمایید ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:57 توسط kiana| |

سلام بر دوستان و دشمنان گرامی!(البته اینجا دشمن نداریم)

خوب زیاد نمیحرفم برید ادامه و داستان رو بخونید که این کیانا کچلم کرد

 

 

بفرمایید ادامه:


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:54 توسط kiana| |

سلامممممممممممممممممممممممم! چون قسمت قبل خیلی کم بود من امروز هم دوباره اومدم که قسمت بعد بذارم این دفعه زیادتره...من قصد نداشتم تا 3 روز دیگه بیام ولی مگه این کیانا میذاره خودش قسمت بعد رو نمی ذاره هی به من میگه اگه هم نذارم منو تهدید میکنه

ولی کیانا جون از این به بعد دیگه حرفات گوش نمیدمتا خودت به قسمت 12 نرسی منم نمی ذارم ولی با این که می دونم این کار عملی نمیشه و اگه نذارم کلم کندست می ذارم

کیانا جون به دل نگیر حرفام اینا رو گفتم باسه خالی نبودن عریزه

 

حالا بفرمایید ادامه مطلب:


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:52 توسط kiana| |

سسسسسسسسسسسسسسلااااااااامممممممم!!!!!!!

من اومدم...امید وارم که از این قسمت هم خشتون بیاد....به احتمال زیاد  از این به بعد 2 شنبه و 5 شنبه داستان میذارم...

نظر هم بدید...

بفرمایید ادامه:


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:51 توسط kiana| |

سلاااااااااااااااام!

واقعا شرمنده!ببخشید که انقدر دیر گذاشتم تازه بدقولی هم که کردن!دیشب قرار بود که بزارم که دیشب از سر اینکه دوسه شب بود نخوابیده بودم بیهوش شدم!بازم ببخشید!عوضش این قسمتو فکر کنم زیاد نوشته باشم!

هان راستی نظرتون راجب قالب جدید چیه؟بدون رو در وایسی بگیدا!خوب دبگه بروید ادامه!یه سوالم اخرش ازتون پرسیدم


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:50 توسط kiana| |

سو یونگ:ولی این خیلی سخته چون رقیب من یه بدن سکسی داره و همین باعث میشه که اون از من ببره...

جونگ مین:اون بدن سکسی داره؟و لی من اینطور فکر نمیکنم تو از اون بهتری...

سو یونگ:ممنون...

شی:من با حرف سو یونگ موافقم کیانا یه بدن سکسی اره و میتونه هر کاری بکنه...نه تنها اون بلکه اون 2 تا خواهرا و بقیه اعضا...ولی شما باید با حرکاتتون بدن اونا رو خنسا کنید ... خوب دیگه برنامه ی ما اینه تا ساعت 8 در مورد اهنگ ها و رقصتون صحبت خواهیم کرد و بعد دابل اس برایه فیلم برداری اهنگشون میرن ... و ساعت  7 صبح اینجایید ...

هئو یئون:چرا ساعت 7؟

شی:فردا بهتون میگم... حالا بیاین شروع کنیم...

یک ساعت گذشته بود و همه در مورد این که قرار چه جوری اهنگی رو انتخاب کنن و با اون قراره برقصا بحث میکردن...دابل اس به نتیجه خیلی خوب رسیده بود واهنگاشون انتخاب کرده بودن ... اس ان اس دی هم هر چیزی که شی گفت گوش کردن و اهنگشون انتخاب کردن...فقط جنشو بود که روی اهنگش یه تغییراتی داده بود وهمین هم یه پوئن مثب بود....

شی:ما فقط یه مشکل داریم...

جنسو:چی؟

شی:نیکان و ویکتورا... همون طور که می دونید هیون قراره با اونا مسابقه بده و باید اون راند شکست خورده بدونیم مگر این که به ما هم اجازه بدن که یه نفر دیگه رو با هیون تو راند بندازیم...

هیون:چرا مشکل چیه؟چرا نمی تونم ببرم؟

شی:واقعا نمی دونی؟

هیون:نه...

شی:چون اون 2 تا میتونن با یه رقص باله یا رقص سالسا ببرن...تازه اونا با هم دوستنو از هم دیگه خششون میاد پس 100 درصد از رقص اونا یه احساس زیبا بیرون میاد....

هیون:یعنی هیچ امکانی برای برنده شدن من نیست مگر این که...

شی:مگر اینکه یکی از بچه ها باهات زوج شه و ماهم باید یه همچین رقصی درست کنیم و اون احساس رو توش داشته باشیم...

هئو یئون:ولی چطوری؟فکر نکنم این اجازه رو بهمون بدن...

شی:ما باید سعی کنیم...

یونگ سنگ :ببخشید من می تونم برم بیرون؟

شی:البته...

کلاس کانگ:

ارغوان:ببخشید میشه برم بیرون؟

کانگ:می تونی ولی زود برگرد...

ارغوان:چشم...

ارغوان داشت حرکات رقصی رو کانگ بهشون گفته بود تمرین میکرد که یکدفعه حواسش نبود وپاش پیچ خورد...داشت میفتاد که  یونگ سنگ به صورت ارتیستی گرفتش و نگاهاشون به هم گره خورد....

بعد از 30 ثانیه ارغوان دست یونگ از کمرش جدا کرد و ایستاد...

ارغوان:معذرت می خوام حواسم نبود...داشتم که یونگ پرید وسط حرفش و ادامه داد:

اشکال نداره اتفاق بود داشت میرفت که دوباره برگشت سمت ارغوان و گفت:اینجوری رفتار نکن بهت نمیاد...

ارغوان :چی؟
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:48 توسط kiana| |

سلام بر گوگولیای خودم....اخ بابا نزن ...نزن دیگه بذار توضیح میدم دیگه ...اخیشش

خوب من که گفتم یه مشکلاتی دارم نمی تونم بیام اخه این کارا دیگه چیه ولی چون خیلی منتظر موندین دیگه نم حرفم پاشید برید ادامه

خطاب به کیانا:کیانا هنوز از دستم ناراحتی؟اگه ناراحتی بگو که یه جور توپ از ناراحتی درت بیارم...


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:47 توسط kiana| |

دوباره سلام!

اه بالاخره من قسمت بعدو گذاشتم!باز هم ببخشید!من تو این چند وقته فکر کنم تا مرگ رفتمو برگشتم ولی بازم زندم واقعا ببخشید دیگه حرفی نمی زنم بروید ادامه!

فاطی جونم ببخشید دیگه یه وقت نریا من دق می کنم!


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:46 توسط kiana| |

سلام بر دوستان گرامی...حالتون خوبه دیدید من چه قدر فعالم ...اومدم با قسمت 15 نمی خواستم حالا حالا ها بیام ولی مگه این کیانا می ذاره .... ولی گفتم شما عزیزان گرامی رو خوشحال کنم:

پ.ن: بچه ها ببنید چند نفر  ازم پرسیدن چرا قسمت پیش اوا رو زدن...چون نتونستن جواب اعضای دابل اس رو بدن وجلوشون ضایع شدن اونم فقط به خاطر حرف اوا...

خوب حالا بفرمایید ادامه مطلب:


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:43 توسط kiana| |

سلام من اومدم.... چون نمی تونستم دوشنبه بذارم امروز گذاشتم حالا بفرمایید ادمه


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:42 توسط kiana| |

سلام ...خوفید؟من که خیلی خوبم ...

امروز رفته بودم پیش 2 تا از دوستام که از دوم می شناسمشون...خیلی بهم خوش گذشت...

خوب این حرفا رو بی خیال میشیم...

من گفتم کیانا امروز میاد برای استقبالش این قسمت رو بذارم...

پ.ن:بچه ها ازتون خواهش میکنم به اطلاعیه توجه کنید ... وگرنه مجبوریم هم داستان قصه عشق رو حذف کنیم هم پنل ارغوان رو...پس لطفا یکیتون این داستان رو ادامه بده...

خوب دیگه حالا برید داستانو بخونید


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:40 توسط kiana| |

سیلاممممممممممممممممممممم ..........می دونم خیلی دلتون برام تنگ شده...اومدم این قسمت زودتر بذارم چون نه فردا نه پس فردا نه پسون فرداشو نمی تونم....

خب زیاد نمی حرفم برید ادامه:


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:39 توسط kiana| |

سلا م من اومدم... اصلا نمی حرفم فقط برید ادامه...


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط kiana| |

 

سلاممممممممممممم...........ای ...چه خبرتونه؟ کیانا جون اون لنگه کفشو بنداز پاییین...

اخیش...

خیلی خوب زیاد من نمی حرفم پس حالا برید ادامه...

 


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |


سلام... من دوباره اومدم... خوب این قسمت هم بعد از هزار جور بدبختی گذاشتم... بفرمایید برید بخونید....

پ.ن: بچه های گل متاسفانه چون بزودی امتحاناتم شروع میشه امکان داره یه چند وقت نیام...

بفرمایید:


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |

خوب من هر چی فکر کردم گفتم که بیام یه ذره خبیث شم وشما رو بعد تو خماری بذارم...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |

ببخشید بچهد ها این پارت خیلی کمه...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |

زیاد حرف نمی زنم برید ادمه...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |

سلام بر دوستان گل یک هفته نبودم و اینجا ترکیده ... تیزر کیو رو دید ؟ وای من وقتی دیدمش داشتم سکته میکردم...کیو خیلی خشگل شده بود ولی اون دختره.................
از این حرفا بگذریم...

بچه ها من این قسمت با بدبختی نوشتم پس ازتون می خوام که نظر بدید

پ.ن :کیانا من به قولم عمل کردم...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com